- گوهر گرای
- گراینده گوهر مایل بجواهر، حاصل کننده گوهر: ازان کان گوهر گرای آمدند چو کیخسروان باز جای آمدند. (نظامی)
معنی گوهر گرای - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرایندگی بگوهر تمایل بجواهر، حصول گوهر
گراینده گوهر مایل بجواهر، حاصل کننده گوهر: ازان کان گوهر گرای آمدند چو کیخسروان باز جای آمدند. (نظامی)
دارای گوهر بودن، دارای نژاد نیک بودن اصالت خانوادگی، دارای جوهر بودن (تیغ شمشیر و جز آن)
عمل و شغل گوهر تراش
آنکه جواهر را تراشد و درخشنده سازد حکاک و جلا دهنده گوهر
نثار کردن گوهر، گوهر بخشی، جوانمردی سخاوت، ریختن قطرات (ابر)، اشک ریزی، وعظ نصیحت
عمل گوهر نگار
عمل و شغل گوهر گداز
آنکه جواهر را بگدازد، شیشه گر: آخر از ریگ گوهر گدازان چنان شیشه ای صافی کردند و از شوره خاک جهان این قالبهای لطیف ظاهر کرده اند
گرایندگی بگوهر تمایل بجواهر، حصول گوهر
عمل و شغل گوهر خر، نوازش شاغر و سخنور
خاصیت بخش، دارای اثر